به نام خدا
دیروز اقای دوستی وارد کلاس شدند و گفتند که دفتر های زندگی با برگه های هفتگی که نوشته اید تحویل من بدهید که بعضی از بچه ها دادند بعضی نداند بعد گفتند که امروز میخواهیم به باغچه های زندگی نمره بدهیم وخودتان پنچ پایه انتخاب کنید که یکی از انها همکاری گروه بود و در حیاط رفتند یکی یکی گروه ها را صدا کردندبر پنج پایه نمره دادند و بعد به کلاس امدند و ادامه ارائه گروه چهار را توضیح دادند که درباره نه گفتن است یا اینکه پیشنهاد هایی که به ما میشود را باچند جمله رد کنیم مثال الان وقتش نیست .من ادم این کار نیستم .فکر نمی کردم همچنین درخواستی کنی و بعد از ان گروهی نشستیم شروع به نوشتن یک داستان در مورد همین موضوع کردیم بعضی گروه ها هم نمایش اجرا کردند سرنوشت باغچه های زندگی را هم نگفتند