سه شنبه، 10 مهر 1403
سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و بعد از حدود 4 ماه دوباره خیلی خیلی خوش اومدین به مستند سازی امروز بنده…
*زنگ اول*
امروز در زنگ اول آقای معتمدی (معلم تجربی) وارد کلاس شدند. خیلی ریز و سریع حظور و غیاب کردند و رفتن سراغ ادامه درسمان. به آقای همتیار گقتند که متن را با صدای بلند بخوانند. متنی که ما داشتیم میخواندیم در مورد تعلیقه (سوسپانسیون) بود. همین طور که داشتیم متن را میخواندیم،استاد گفتند که یکی از بچه ها برود و لوله آزمایشی بیاورد تا روش سوسپانسیون را توضیح دهند… در آخر هم یکمی بحث درس کنار رفت و استاد با چند تا از بچه ها در مورد سنتور و … بحث کرد که خیلی نمیخواهم وارد اون قضیه بشوم…
*زنگ دوم*
در زنگ دوم معلم نگارش وارد کلاس شد. یک حضور و غیاب خیلی سریع انجام دادند و وفتن سراغ درس. یکی یکی از بچه ها تکلیفی که داده بودند را خواستند. یک سری از بچه ها توی کتاب نوشته بودندو یه سری هم توی دفتر. (کسایی که توی دفتر نوشته بودند کارشون راحت تر بود)…خلاصه. استاد گفتند که کسایی که توی کتاب نوشتن بیان بخوانند که کتابشان پیش استاد برای ملاحضه نماند. اما کسایی که توی دفتر نوشته بودند راحت برگه درفرشات را کندند و به استاد دادند. (این روند تا آخر کلاس بود)…
*زنگ سوم*
معلم هندسه که آقای مجیدی باشند وارد کلاس شدند…اول از همه بودن حضور و غیاب رفتن سراغ تکالیف. یکی یکی ملاحضه کردند و گفتند که گزارش تان نسبت به هفته قبل خیلی بهتر شده 🙂
بعدش رفتیم سراغ کتاب که بریم برای ادامش. (صفحه 31) ما ،در روز 5 شنبه هفته پیش، رفتیم سراغ کار در کلاس و رفتیم تا فعالیت. امروز هم روی کار در کلاس یه مرور خیلی سخت کردیم که مطلب واسه همه جا افتاده باشه و دیگه کسی نگه ما بلد نیستیم. بعدشم رفتیم برای ادامش و دوران را یاد گرفتیم.
*زنگ چهارم*
معلم تاریخ وارد کلاس شدند. بعد از یه حضور و غیاب رفتن سراغ درسو یکم از وضعیت الان گفتند که نمیشه اینجا واردش شد. خلاصه،، استاد بعد از اون صحبت شون رفتن سراغ تکلیف اختیاری که داده بودند. چندتا از بچه هارا صدا زدند. شاید 2 یا 3 نقر شدند کلا…بعد اونم دیگه زنگ خوردو همه رفتن سمت خونه. (خیلی نشد این زنگ رو بگم چون اکثر تایم رو استاد داشتند صحبت میکردند)