دوشنبه ۹ بهمن ماه، زنگ سوم.

سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی خوش امدید به مقاله امروز بنده. دوشنبه مصادف با ۹ بهمن ماه ۱۴۰۲، استاد یادگاری عزیز به کلاس امدند و خیلی سرحال حضور و غیاب رو انجام دادند. بعد از حضور و غیاب استاد یادگاری، استاد آمدند و چند سوال کتاب را با برنامه ای که روی دیتاشو نشان میدهند، انجام دادند. بعد از همان چند سوال، استاد یادگاری به دیدن تکالیفی که داده بودند، پرداختند و شروع کردند به دیدن و چک کردن تکالیف. متاسفانه در روز دوشنبه نسبتاً تکالیف انجام نشده بالا بود و بچه ها به دلیل اینکه (بلد نبودما،،کامل یاد نداده بودینا…..)به استاد یادگاری تکالیف رو نشان نمیدادند و یا با ناقصی زیاد، نشان میدادند. خلاصه دوستان بعد چک گردن تکالیف، استاد یادگاری یک چیز جالب به ما یاد دادند و بعد از آن استاد شروع کردن به دیدن تکالیف کتاب کار. کتاب کار را استاد نتوانستند که تکالیف همه بچه ها را ببینند ولی توانستیم که تا دو صفحه را با استاد سر کلاس حل کنیم. بعد از آن هم، همان طور که گفتم به خاطر زنگ ما فقط تا صفحه دوم تکالیف کتاب کار را انجام دهیم و بعد از آن زنگ خورد و همه بچه ها با خوشحالی به سمت خانه هایشان رفتند.

دوشنبه 16 بهن ماه، زنگ چهارم.

سلام به همه شما، دوستان عزیز و گرامی. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به این مقاله از بنده. امروز دوشنبه، شانزدهم بهمن ماه، از روز هایی بود که ما با استاد یادگاری 1 زنگ کلاس داشتیم. استاد یادگاری وارد کلاس شدند. استاد اول از همه یک حدیث بسیار زیبا گفتند. بعد از آن استاد یادگاری شروع کردند به حضور و غیاب کلاسی.بعد از آن، استاد فرمودند که کتاب های ریاضی را باز کنیم. بعد از آن استاد گفتند برای کسانی که کتاب هایشان فنری است گفتند: کتاب تان باز باشد( منظورشان هر دو طرف بود). استاد در حین این که بچه ها سر تابلو میرفتند و سوالی را حل میکردند، کتاب های آنها را هم ملاحظه میکردند. همینطور گذشت تا وقتی که به سوالاتی رسیدیم که پای تابلو یی نبود و فقط باید جواب میدادیم. همینطور که خواندیم کم کم به سوالات ب.م.م و ک.م.م رسدیم. وقتی که داشتیم از روی آنها فقط میخواندیم، متوجه شدیم که چند تا از بچه ها در حل سوالاتی مثل ب.م.م و ک.م.م مشکل دارند. استاد یادگاری شروع کردند به مرور خیلی جزیی ولی مفید. بعد از مرور استاد، چند صفحه از کتاب کار را حل کردیم و بعد از آن زنگ مدرسه هم خورد و….تا مقاله دیگر، بدرود.

حساب روز دوشنبه، 2 بهمن ماه

سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش اومدین به مقاله امروز بنده. امروز 2 بهمن ماه 1402، بعد از خواندن نماز به سر کلاس رفتیم.
چون که امروز از روز هایی بود که ما، یک زنگ با استاد یادگاری کلاس داشتیم. بعد از ورود استاد به کلاس، استاد برگه های امتحانی را که مال میان ترم بود را به بچه ها دادند. امتحان ها بسیار سخت بود و نمرات نسبتا بد شده بود. بعد از آن، استاد فرمودند که بچه ها نمرات را جمع کنند تا بلکه اشتباهی در نمرات نشود. در میان کلاس که داشتیم برگه هارا نگاه میکردیم،،استاد مجیدی به سر کلاس آمدند و در مورد نماینده های جدید صحبت کردند و رای گیری آن را همان موقع انجام دادند.
بعد از آنکه آقای مجیدی از کلاس خارج شدند، دیگر بچه ها برگه هایشان را نگاه کرده بودند و چند نفر هم اعتراض داشتند که بی فایده بود و بعد از انکه اعتراض کردند، 0/25 از نمرات شان کم شد……بعد از آن حدودا 7 دقیقه وقت باقی مانده بود که استاد ب م م {بزرگترین مقسوم علیه مشترک}را توزیح دادند که نشد خیلی
در مورد ش بحث شود{به علت وقت}و بعد از آن چون که 5 شنبه کلاس ریاضی نداشتیم، بهمان 2 تکلیف دادند. امیدوارم لذت برده باشید،،خدانگهدار.

پنجشنبه، 28 دی، امتحان زندگی

سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم. امیدوارم از مستند سازی امروز بنده لذت ببرید.امروز پنجشنبه، 28 دی ماه، ساعت 8 صبح، بعد از پخش زیبای سوره ایت الکرسی، آقای دوستی برگه های امتحانی کلاس مسیولیت را دادند. امتحان امتحانی نسبتا آسان بود و راحت میشد به سوال ها جواب داد. حالا بحث مهم را بزنیم، یعنی امتحان دوم که از دید من مثل بازی زندگی بود را. امتحان خیلی عجیب بود…میدانید…هر کدام از بچه های گروه، کاری بر عهده شان بود. مثل یکی کاتب بود..یکی فرمانده بود..یکی حسابدار بود و….بدین ترتیب ما باید سکه های خود را زیاد میکردیم و کار های دیگر…برای مثال یکی از بهترین کار هایی که داخل این امتحان کردیم، معامله یک سری چیز ها بود. برای مثال ما خودمان قیچی را 5 سکه خریدیم ولی وسط امتحان میتوانستیم آن را 10 تا 15 سکه به فروش بگذاریم.
اما مهم ترین چیز داخل این امحان از نظر من این بود که، ما همان اول کار باید یک منطقه را میخریدم….یعنی به صورت دیگر میخریدم تا بتوانیم در آنجا کار هایمان
را انجام دهیم. ما میتوانستیم یک جایی را با قیمتی بخریم. برای مثال ما یعنی گروه 2 مسیولیتف همان کلاس خود را به قیمت 5 سکه خریدیم و 25 سکه به استاد دوستی فروختیم. امیدوارم از کار من لذت برده باشید. خدانگهدار.

شنبه 25 آذر ماه، زنگ اول

سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی خوش اومدین به این مقاله، از من. امروز، شنبه 25 آذز ماه 1402، بعد از خواندن سوره زیبای منافقون، همه بچه های مدرسه به سر کلاس هایشان رفتند. ما هم به کلاسمان رفتیم. بعد از گذشت حدود 1 دقیقه، استاد دوستی عزیز، هم به کلاس آمدند. استاد دوستی با سلام گرم و محبت آمیزشان، به ما روحیه شادابی را دادند. استاد دوستی، گفته بودند که برای پرسش از درس های 3 تا 6 اجتماعی آماده باشند. استاد دوستی چند نفری را که خودشان میدانستند را صدا زدند(که 3 نفر بودند). استاد دوستی از آنها سوال هایشان را پرسیدند. بعی از بچه ها 18، 17.5،و…گرفتند. بعد از آنها، استاد 3 نفر داگر را صدازدند(به صورت داوطلبانه). بعد از پرسش از آن 3 نفر، وارد درس جدید، شدیم.یعنی درس “هفتم”. به علت 55 دقیقه بودن کلاس ها، استاد دوستی عزیز فرصت این رو نداشتند که سوال متن های درس 7 را بگویند. برای تکلیف هم کاری بهمان ندادند. اما گفتند باری پرسش و پاسخ آماده باشید. امیدوارم از ایم مقاله لذت برده باشید.از همینجا من با شما خداحافظی میکنم.

شنبه زنگ اول، 18 آذر ماه

سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به مقاله امروز من. امروز شنبه، 18 آذر ماه ما بعد از خواندن دست جمعی سوره زیبای منافقون، سر کلاس ها حاضر شدیم. بعد از آن هم آقای دوستی به کلاس آمدند و با سلام گرمشان به ما روحیه اول هفته را دادند.
بعد آن هم حضور و غیاب را کردند و کمی در مورد آزمون جامع توضیح دادند چه کار کنیم. بعد از آن استاد دوستی فرمودند که کتاب ها را باز کنیم. کتاب هارا باز کردیم و وارد درس جدید شدیم یعنی، درس 6. بعد از آن که کمی در مورد این درس توضیح دادند، سوال متن ها را گفتند.استاد دوستی خیلی تاکید داشتند که سوال متن هایی را که گفته اند را خوب برای آزمون بخوانیم. ولی در کل امروز بحث ما در کلاس، فقط بیمه بود. استاد دوستی همه
بیمه هارا توضیح دادند که در همین حالت، برای بچه ها سوال پیش می آمد.اجتماعی
برای مثال، سوال هایی که برای بچه ها یش می آمد، این بود که: آیا اگر خدای نکرده برای کسی اتفاقی بیفتد، بیمه همه خسارت را میدهد یا قسمتی از آن را ؟ و… بعد از آن هم برای صبحانه اماده شدیم. از همینجا با شما خداحافظی میکنم.

شنبه زنگ اول 11 آذر ماه

سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به مقاله امروز من. همانطور که میدانید امروز شنبه، 11 آذر ماه مدارس به علت آلودگی هوا تعطیل بود. خب من که ناراحت بودم چون که اگر امروز مدارس باز بود اول از همه سوره زیبای منافقون را میخواندیم و بعد میرفتیم و استاد دوستی عزیز را برای درس زیبای اجتماعی، حضوری ملاقات میکردیم.خلاصه الکی و بیهوده متن را پر نکنم بیاییم در مورد کلاس کمی صحبت کنیم.خب میشود گفت چند دقیقه زود تر ساعت 9 صبح برای ما لینک کلاس اجتماعی را در ورودی کلاس هفتم قرار دادند.ما وارد سایت قرار شدیم و چند دقیقه منتظر استاد دوستی عزیز ماندیم.بعد از اینکه خود استاد دوستی عزیز هم وارد سایت قرار شدند، بعد از کمی حرف زدن، استاد فرمودند که برای حضور و غیاب، هر کسی را که صدا میزنم دستش را در سایت بالا ببرد تا برایش حضورش را ثبت کنم. در کلاس گروه 5 مسولیت یک ارایه زیبا طراحی کرده بودند که با کمک استاد دوستی آن را به اشتراک گذاشتند تا ما هم آن ارایه را ببینیم. خلاصه بچه های گروه 5 بعد از خواندن ارایه، برای بچه ها سوال به وجود آمد که استاد دوستی به سوالات بچه ها پاسخ دادند. دیگر حرفی نمانده و از همینجا خداحافظی میکنم.

شنبه زنگ اول، 4 آذر ماه

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خوش آمدید به این مقاله از من.امروز 4 آذر ماه،،بعد از خواندن سوره زیبای ملک،به سر کلاس رفتیم.خیلی خوشحال بودیم چون که امروز هم اول هفته بود و هم درس اجتماعی هم داشتیم.آقای دوستی عزیز،معلم اجتماعی،وارد کلاس شدند.استاد اول از همه با سلام گرمشان به ما روحیه دادند و بعد از آن هم فرمودند که،تکالیف اجتماعی را روی میز بگذاریم که این بود.”7 قانون برای کلاس.7 قانون برای مدرسه”.همه خداراشکر تکالیف را روی میز گذاشتند تا استاد ببینند،اما متاسفانه 2 یا 3 نفر از بچه ها تکالیف را نیاورده بودند.حالا از موضوع امروز پرت نشویم…بعد از آن استاد،فرمودند تا کتاب مطالعات اجتماعی را روی میز بگذاریم.حالا درس امروز ما چه بود؟مقابله با حوادث.استاد دوستی برای اینکه درس را بخوانیم،یکی از بچه ها را صدا زدند.بعد اینکه درس را خواندیم،استاد دوستی عزیز برای ما کامل و دقیق،انواع بیمه ها را گفتند و توضیح کامل به روی همه شان دادند.بعد از آن هم استاد برای اینکه ما در شب امتحان همه متن هایش را نخوانیم،سوال متن هارا گفتند و جواب آنها را هم در متن گفتند تا ما آنها را علامت گذاری کنیم.برای تکلیف هم استاد فرمودند اگر کسی میتواند در باره درس پاور پوینت درس کند که نمره دارد.امیدوارم از مقاله من لذت برده باشید.خدانگهار.

شنبه زنگ اول 27 آبان ماه

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش اومدین به این مقاله از من.امروز بعد از دادن امتحان فیزیک به سر کلاس رفتیم.استاد دوستی خیلی سرحال و خوشحال سر کلاس حضور پیدا کردند.بعد از آن ،استاد فرمودند که تکالیف اجتماعی که “هفت ویژگی خوب برای قانون”بود را،روی میز بگذاریم تا استاد ببینند.بعد از دیدن تکالیف همه اعضای کلاس،استاد دوستی فرمودند که کتاب مطالعات را روی میز بگذاریم.درس ما در اجتماعی در حال حاضر درس،”چهار” که در رابطه با قانون مباشد،هستیم.در کل من و همه بچه های کلاس واقعا درس قانون را دوست داریم چون وقتی که استاد دوستی درس “قانون” را به ما میگویند و یاد میدهند،انگار انقدر بزرگ شده ای که میخواهی در جامعه کسی بشی و باید قانون و مقررات کشور را بلد باشی.در کل میتوانم بگویم که درس اجتماعی ما را به اجتماع نزدیک و نزدیک تر میکند. و در اخر استاد دوستی سوالات مربوط به قانون را برایمان کامل گفتند تا ما درست و صحیح آنها را داخل دفتر وارد کنیم تا آنها را برای امتحان بخوانیم.خیلی خوب دوستان حرف من همینجا به پایان میرسد.تا مقاله هفته آینده،،خدانهدار.

دوشنبه زنگ آخر 22 آبان ماه

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به این مقاله از من.دوستان من امروز خوشحال نیستم اصلا خوشحال نیستم.حالا با خود میپرسید چرا؟دوستان متاسفانه امروز 22 آبان ماه مدارس اصفهان تعطیل بود.امروز ما مجبور بودیم در “قرار” {سایت کلاس آنلاین} کلاس را برگزار کنیم.باید بگویم که اصلا امروز روزی دلبچسب نبود…چون که خودتان هم میدانید که کلاس آنلاین هیچ جوره به پای کلاس حضوری نمیرسد.حالا از موضوع امروز جدا نشویم.امروز در زنگ آخر که ما حساب داشتیم،اتفاق های عجیب افتاد…بلاخره کلاس انلاین که نمیشه کاریش کرد تا استاد یادگاری سوالی را میپرسیدند از شخص مورد نظر ، ان شخص اتفاقی بیرون میرفت.. ولی خب همینجوری هم که نمیشه خود سایت اون رو بندازه بیرون،میشه؟خلاصه رو بهتون بگم دوستان گلم،امروز روز خوبی نبود خورشید از دست آلودگی پیدا نبود…اینترنت قطع میشد…میپریدیم بیرون از سایت…و هزار علت دیگه.که واقعا نگم بهتون..ولی حالا همینجوری هم که میگم نیست و بچه ها بلاخره تعطیلی مدرسه رو دوست دارن…حالا همینجوری از بدی الودگی هم نگیم.امروز ما یک سری از صفحاتی که استاد یادگاری به ما گفته بودند را انجام دادیم.بد هم نبود. اگر کسی سوالی داشت در “قرار” دست میگرفت و سوالش رو میپرسید.و در حرف آخر اضافه کنم که :انشاالله هفته دیگر مدارس ها حضوری شود و دیگر خبری از الودگی نباشد.