شنبه 17 آذر

زنگ اول فناوری ما توی این کلاس فایل های فناوری را برسی کردیم ولی قبلش من(جوانی ) رفتم و فایل ها را ریختم روی فلش ولی نبود بهد دوباره رفتم و فهمیدیم روی درایو اشتباه ریخته بودم و رفتم دوباره رختم و کل کلاس فایل ها برسی کردیم ولی ما کلا داغون بودیم وبالا ترین نمره مون 2.6 بود

زنگ دوم زبان گروه A گروه افسری اینا آمدن و درس پنجم را اریه کردن درسی مربوط به شهر ها بود توضیح دادن شهر خود

زنگ سوم حرفه و فن و باز هم گروه افسری آمد و درس مربوط به الکترونیک را اریه کردن که ممسنی اول یک سری چیز گفت بعد افشاری و بعد افسری و شیرانی که افسری بسیار نمره خوب و پر مثبتی گرفت و استاد گفتند که برای دو هفته دیگر باید با مقوا اجباری ولی با آهن اختیاری قاب عکس را درست کنید و برای پایه از کاغذ نازک تر استفاده کنید

زنگ سوم عربی عربی یک نمره ریزو داشتیم و یک سری تمرین حل نشده زا حل کردیم و بعد رفتیم به سراق مرور و تمرین بر فعل ها واستاد گفتند که بخواطر امتحان ها من یک صفحه فقط تمرین میدم که در هم کلاسی است

7/11/1403 علی جوانی

زنگ اول زندگی داشتم البته پیام ها داشتیمولی زنگ ها جا به جا شد برای همین زندگی شد در کل زنگ گنگی بود در اول استاد گفت هیچ کس حرف نزند فقط باید گوش دهد و اگر سوال دارید روی یک برگه بنویسد استاد ادل نوشتند زندگی کلکلاس ساکت شد بعد گفتند که چیه برای چه چرا هست تا الان چه طور بوده به کجا میرسیم چرا حود کشی نکنیم یکم روی این توضیح داند صکه ما چرا زندگی می کنیم هدف ما از زندگی چی هست ونوشتند که زندگی چیزی به جز انتخاب ما نیست شما فکر کنید که یک نفر تا وقتی پچه است نمی توانید برای خود اتنخاب کند برای همین بقیه براش انتخاب میکنند ولی وقتی بزرگ می شنود میتوانید با انتخاب های خود آدم خوش شوند یا یک آدمسالم و مومن که همی این ها به اتخان می رود و داستان سید حسن نصرالله را گفنتد که با الامه کشمیری اشنا شند و ایشان به سید حسن گفتند برو لبان و.. داستان که بچه چند سؤال پرسیند مثل اینکه سرنوشت همه چیز است نه اتخاب که آقای دوستی گفتند که سید حسن می تونست به المه کشمیری اهمیت ندهد و بره درس بخونه و این شنشه برای این اتخاب بود ایه سید حسن نصرالله شد

کلاس فارسی
خب استاد قسمتی های را معنی نکرده بودیم از ستایش معنی کردن
بعد شعر درس اول را خواند و کفتند هر کس یک بیت را معنی کنندتا بیت ۶ رفتیم وبعد الله یاری آمد و رائه طولانی داد او در مورد هوشنگ گفت اواز ویدو های استاد اسکی رفته بود او داستان را کامل و جامع گفت و هر جای پرا که اشتباه می گفت یا چرت پرت میگفت استاد گفته

کلاس پیام ها
کلاس پیام ها زنگ اول بود ولی قرار شد زنک سوم باشد استاد دو فیلم گذاشتند که یکی این که مداد ها از بالا به زمین می فتاد و میگفت مداد ها نمی توانند تنهای یک چیز بکشنشد چهگونه این همه چیز خود خلق شند
و فیلم بعد گوشی آفون بود که می گفت من در مرور زمان به وجود آمدم ودرباره این بحص کردیم

زنگ سوم تاریخ 19/2/1403

در اول کار ما چند سوال درمورد درس کردیم و بعد شروع کردیم به درس استاد گفتند که اول کتاب را تمام می کنیم و بعد میریم سراغ تاریخ انبیا.
ما حرف از زبان خط و دانش زدیم.
در اول استاد گفتند که زبان وخط به اندازی ای مهم و بزرگ است که گفته می شود زبان و خط را پیامبری از جانب خدا به ما رسانده.
و استاد برای این کار که به ما نشاندهند که بدون زبان کار خیلی خیلی سخته یک بازی کردن.
اول از بچه خواستند که بدون زبان فکر کنند.
اما کسی نتوانست.
بعد یک بازی کردیم باید بدون اشاره به کسی یا چیزی کلمه ای بعد جمله ای را بیان کنیم به هر روش.
همه بچه از پانتومین استفاده کردن.
اما افراد کمی توانستد کلمه درست را بگوید.
بعد استاد گفتن اجرای اشیائ کار آسنی است اما اجرای صفات و بعضی از چیز ها سخته
ب ای مثال جانثاری آوردن و بدونه اینکه ما بفمیم گفتند جوانمردی و جانثاری از کشتی استفاده کرد و بیشتر بچه فکر کردن دزدی است.
بعد کتاب را خوانیدم و استاد توضیح دادند🥴
بعد استاد برای اضافه شدن نمره و جبران گفتند که برایچند موضوع که می گویم پاورپوینت درست کنید.
1️⃣ درست کردن پاورپوینت برای الهی ها
2️⃣ شاهنامه
3️⃣فرمانده ها
گفند به یا پاور باشه با یک ویس توضیح
یا صدا باشه
و داستان بگوید که زیبا باشد

آخرین زنگ تاریخ هفتم هدف

مثل همیشه آخرین روز بود نارحتی های و پاچه خاری ها و بی مزگی ها 🤢🤢النته همین کار ها نصف وقت کلاس را گرفت.
بعد استاد رفتند سراغ درس و گفتند که چهچیزی های داخل امتحان می آید.
و بعد رفتیم برای تاریخ انبیا و سیصد سال سوم نوح و گفتند که در آن زمان در سیصد یال اول نوح را انقدر زدند که می خواست لعن کند فرشته ها آمدند و تند در سیصد سال دوم هم همین طور بود ولیباز فرشته ها نگذاشتند.
ولی در سیصد سال دوم فرشتهها به کمک او رفنتد و باهم عذاب را نازل کردند و بعد خدا گفت کهمن یک آزمون سخت از ان های که مانده اند تا با اخلاص ترین افراد بماند و بعد از ازمایش های سخت حدود 30 نفر ماند و در آن جا کشتی ساختن و زنده ماندن
و آخرین زنگ تارخ تمام شد. ☹️😔😔

تاریخ 12/2/1403

به نام خدا
در اول ما به رسم پاچه خواری برای روز معلم من یک فشفشه روشن کردم و شروع کردسم به جشن روز تموم شد ولی استاد نمره ندادند 😔😔😔
بعد استاد به هرکس برگه امتحانی اش را داد بعد گفتن اعتراض بعد از کلاس.
گروه سه آمند و ارئه تاریخ را دادند.
مضوع آن ها حمام شیخ بهای بود ولی متاسفانه آن ها از روی پاورپویت می خواند.
ولی گروه ما یعنی گروه پنج ارئه خود را شروع کرد. ما از روی پاور پویت نخوادیم
ویک ارئه کامل و خوب را دادیم
همان طور که استاد دوست داشتند ما ارائه دادیم با افسانه ها و داستان های جالب درمورد تخت سلیمان.
بعد از ارئه ها استاد آمند و درمورد ورزش ها غربی و شرقی توضیح داند
ورزش های شرقی درمورد دفاع از خود ورزمی و احترام ومرام بوده است.
ولی ورزش های غربی تفریحی بوده و زیاد به کسی احترام نمی گذاشت.
تفاوت ها بین این دو فرهنگ دیده می شود

مستند امپراتوری مورچه ها

ما در اول فیلم ملکه را دیدم که بهکمک بقیه ملکه ها لانه ای حفر کردن و در اول تخم گذاری کردن ان ها را بزگ کردن و در ادامه نشان دادن که چه مشکلاترا دارند و برای بقا چه کار ها یی را انجام داداز بهران های که وجود دادشت از مشکلات درونی و..

چهار شنبه زنگ سوم 2/12/1402

سلام اول کلاس استاد شروع کردن به گفتن مطالب جلسه قبل ( من جلسه قبل عایب بودم ) که در این مورد بود : جاده ابریشم که یکی از معم ترین جاده های تاریخ ایران بود حرف می زدند. می گفتند : که در ان دوره ابریشم با ارزش ترین کالا بوده و آن را با این جاده از چین به اروپا می بردن که قسمتی از این جاده هم از ایرن می گذشته و در آن جا دلیل مستود شدن ان را هم گفتن در قسمت عراق آمریکا پایگاه های را دارد که این جاده را مستود کرده اند و حرف های دیگر که جانمی شود …
در خود درس استاد از بی کفایتی های رضا شاه و شاهان پهلوی گفت : محمد رضا شاه نخجوان را به بقیه داد و در آن جا جاده ای تعصیص بود که مث جاده ابریم معم بود و الان آن ها( دشمنان) برای فتح آن ناحیه تلاش می کند ولی ایران می گوید حمله کنید حمله می کنیم .

امتحان زندگی

به نام خدا
امروز بعد از کلی که ما را ترسوندن امتحان زندگی را شروع کردیم اول به ما گفتن که با دفتر زدگی هاتون بیا ید امتحان بدید و ما شروع کردیم بهامتحان هر کلاس توی 4 تا بودن.
بعد ما امتحان قسمتکتبی را شروعکردیم بهمان گفتن می توانید از دفتر زندگی هایتان استفاده کنید.
بعد تز اتمام زمان چند دقیقه تستراحت کردیم و به ما گفتن گروهی بشنید
و آقای دوستی قمست دوم امتحان را توضیحدادن که به این شرح بود اول به ما نقش ها راتوضیح دادن بعد گفتن هر گروهنقشیبه کسی دهدو بعدگفتن که ما یک سری پولیه شمادادیم و باید با آن ها کار هاییا انجام دهید و بعد سخنگو برگه اول را گرفت گفتند که توی ریگه اوب ما یک سری مکان گفتیم که مجوز ها درون آن ها هستن که با آن ها به برگه بعدی دست پیدا می کنیمهمی گروهها این کا را انجام دادن و ررگه دوم راگرفتن توی آن یکداستان بود و چند تا فعالیت که باید ها را انجام دهید وخرید و فروش کنید در آخر آقای دوستی برگه هاوفعالت ها را از ماخیدن

مهارت چوب 3/10/1402

به نام خدا استاد کمی دیر آمدن.
وقتی که استاد وارد شد اول چوب ها را خالی کردیم راسیاتش خیلی زیاد بود بعد به ما گفتن که هر کس یک چوب بزرگ انتخاب کنید که با دعوا همراه بود نیانسری میگفت چوب من است پناهنده هم میگفت مال من است واستاد گفت تاوقتی کار آن دو تمام نشودما کاری نمیکنیم بلاخره آمده درست شد.
بعد استادگفت که باید یک جعبه بسازید وا با پیچ اای 18سانتی ما شروع کردیم کار کردیم تیم اول که تمامکرد تیم سلیمی بود وبعد من و ثانی
بعد استاد گفت که هر کس چوب خودش را بیاور وثانی چوب من را برد😭😭 ایتاد اندازه زد و وسایل را جمع کردیم وکلاس تمام شد

شنبه زنگ مطالعات 17/9/1402

به نام خدا
آقای دوستی اول کمی صحبت کردن که در مورد این که مه باید تا کجا درس بخوانیم و استاد گفتند که شما بخش بندی تان تا درس 8 است ولی ما تا درس 6 ررا امروز درس می دهیم و بچه ها تعجب کردن استاد گفت اگر وقت بشود از درس 7 و8 را توضیح دهیم ویکی گفت اگر وقت نشود استاد گفت خودتان بخوانید و اگر کسی توانست آن سوال را جواب دهد که نمره آن بهش میدم ولی اگر نتوانست آن موقه باید فکری کنم و یا شاید بارم یا درصد را پخش کنم
بعد شروع کردیم به طرح سوال وخواندن درس