شنبه زنگ سه۱۴۰۳/۲/۱

اقای دوستی حال خوبی نداشتند و به جای آقای دوستی آقای رفیعیائی به کلاس آمدند بچه ها شروع به فرستادن صلوات و شعری که بعدش میگن کردند (و اهلک عدوهم اجمعین بالاخص منافقین در قفس..) بعد آقای رفیعیائی گفتند که حمد شفا برای آقای دوستی بخونیم که انشالله بهتر بشن و بعد رفتیم سراغ معیار من در انتخاب دوست چیست  سپس سوالات ص ۸۹ را خواندیم پاسخ دادیم و هرکس داوطلب میشد و بر روی تابلو می‌نوشتند صدا می‌زدند نظر خود را میگفتند و نمره ای می‌گرفتند بعدم معیارامون برای انتخاب دوست رو پرسیدن که مثلا آقای حق شناس گفتند معیار من فقط اعتقاداتشه یکی گفت اخلاقه و .. گفتند صفحه ۹۱ از فعالیت ۴ را خودمون توی خونه مطالعه و انجام دهیم

شنبه ۱۸ فروردین زنگ اول زندگی گروه ۱ حسین جان نثاری

استاد گفتند بعد از صحبت من به صورت گروهی بشینید  صحبت استاد که تمام شد مابه صورت گروهی نشستیم و استاد گفتند  که باید باغچه های زندگی را درست کنید چون دیگر فرصت زیادی ندارید و باید چند تا چیز بکارید چون فرصت ازمون و خطا را نداریم و استاد گفتند صیفی جات را هم می توانید بکارید بعد استاد گفتند برای این کار یک برگه A4 بردارید و دوقسمت کنید قسمت اول مشکل ها را بنویسید و بگویید که ان چطور حل می شود مثلا با خرید یا درست‌ کردن و بنویسید که چه کسی آن کار را انجام می دهد چون دفعه قبلی بعضی نفرات کار را بر دوش دیگران می گذاشتند و هر کس یک وظیفه دارد و اگر یک کسی به وظیفه خود عمل نکرد و یکی از اعضای  گروه آن را انجام داد امتیاز بیشتری می گیرد مثل ارائه ها که بعضی ها امتیاز بیشتری گرفتند و قسمت دوم را یادم نیست ولی فکر کنم گفتند که خرید ها را بنویسید

موجدات(امپراطوری مورچه های صحرایی)

بسم الله الرحمن الرحیم

برای تشکیل امپراطوری مورچه های صحرایی در ابتدا ملکه بنیان‌گذار در محل مناسب حفاری و در آن تخم گذاری کی کنند که بعضی وقت ها دیگر ملکه ها هم در این کار به  او کمک می کنند. ملکه ها با بزاق دهان از میکروبی شدن تخم ها جلوگیری می‌کنند. بعد از هفته ها تخم ها تبدیل به مورچه هایی می شوند و به آن مورچه کارگر مثل کار های  محافظت از ملکه آماده می شوند.

این خانه ها را کلن می‌گویند که در وسعت چند متر مربع است مورچه ها برای زنده ماندن به انبار کردن مواد غذایی از برگ ها و دانه های گیاهان اطراف استفاده می کنند.

خطراتی که مورچه ها را تهدید می‌کند حیوانات سنگینی هستند که از اطراف لانه عبور می کنند و حشره ای به نام آسیابانک که با حفر گودال باعث افتادن مورچه ها به گودال شده و شکار خود می کند.

مورچه های کارگر با آوردن غذا و حشرات و خوراک ملکه ها در لانه تامین می کنند و باعث قوی تر شدن ملکه برای تخم گذاری مجدد می شوند. به دلیل تعداد زیاد مورچه ها به یکدیگر حمله می کنند و مورچه های مزاح را از بین می برند و ملکه ها هم با یکدیگر درگیر می شوند تا ملکه پیروز مشخص شود.

پس از سرد شدن هوا تمام مورچه ها در کلنی مانده و حتی تا ۶ ماه از لانه بیرون نمی آیند و از غذا های ذخیره شده استفاده می کنند. مورچه های کارگر به ملکه های ضعیف حمله کرده و آن ها را به طور بی رحمانه می کشند و می خورند و فقط ملکه بنیان‌گذار زنده می ماند.

پس از پایان زمستان مورچه از لانه بیرون آمده و از شیره ی گیاهان استفاده می کنند یکی از دشمنان مورچه ها مارمولک است که نزدیک آن ها آمده و آن را می بلعیدن کخ در این مواقع ملکه با استراتیژی جدید، مورچه ها شیره ای از ملکه دریافت و داخل شکم خود نگه داری می کنند تا در موقع ضروری از آن استفاده کنند.

در کل مورچه ها چند دسته اند:

۱.تعدادی از ملکه نگهداری می کنند

۲.تعدادی لار و تخم ها را نگهداری می کنند

۳.تعدادی وظیفه ی آوردن غذا را به عهده دارند.

در تابستان سال جدید با کم شدن غذا مورچه ها به مسیر های دور تری می روند و در بعضی مواقع به لانه های دیگر حمله می کنند.با غنائم که از کلنی دیگر مورچه ها به دست آمده است تا چند سال مورچه ها زنده نگه داشته است.بعد از ۶ سال ملکه موفق می شوند مورچه ها را در کنار هم قرار داده و پس از یک باران پاییزی این مورچه های بالدار به پرواز در آمده و ملکه موفق می شود نسل خود را ادامه دهد.

این مورچه های بالدار پس از جفت گیری تبدیل به ملکه شده و همان کار را که مادرشان ۶ سال پیش انجام داده بود تکرار می‌کند. اگر شرایط فراهم باشد ملکه می تواند تا ۱۵ سال زندگی کند و تخم گذاری کند اما در صورت نباریده بتران و گرم شدن هوا مورچه ها شروع به از بین رفتن می کنند.

به دلیل عدم بارش باران و گرم شدن هوا مورچه ها به مسیر های دورتری می رونده این کار باعث روبه‌رو شدن با مورچه های لانه های دیگر شده و کشته شدن می شود و تخم ها هم از بین می روند. لانه ی داستان ما پس از ۸ سال با کشتن ملکه بنیان‌گذار نابود گردید ولی ملکه های دیگر در دور دست ها در حال جنگ و لانه سازی و ادامه نسل هستند

زندگی،مستند

سلام

امپراتوری مورچه های صحرایی

یک روز یک ملکه مورچه به سمت کوهی حرکت میکند

وبعد یک جایی را پیدا میکند و زمین را حفر میکند

تا امپراتوری خود را درست کند بعد یک ملکه ی دیگر می آید

و با ملکه بنیان گذار شروع به کندن میکند

بعد ملکه های دیگر می آیند

وحفر می کنند بعد دنیای زیر زمینی خود را درست میکنند وبعد شروع به تخم گذاری میکنند و مورچه های کارگر را بدنیا آوردند

بعد با مورچه های کارگر یک لشکر درست می کنند و امپرا توری خود را تشکیل می دهد

مستند شامپانزه درس زندگی

به نام خدا

روزی روزگاری در اعماق افریقاجنگلی جادویی وجود داشت که هنوز دست نخورده است.در اعماق این جنگل دنیای زیبا با اندکی انسان وجود دارد.سه ماه هست که اسکار به دنیا آمده و مادرش ایشا خیلی خوشحال است.البته این خانواده تشکیل شده از ۳۵ تا شامپانزه است و اسکار تا ۲۰ سالگی بالغ نخواهد شد.در این جنگل پیدا کردن غذا کار دشوار و سختی است اما با کمی عقل و تلاش می‌توان هر کاری در این جنگل بکنی و یا بعضی اوقات بایدت به دیگراناستفاده کنی مثل خانواده.فردی رهبر این خانواده می‌داند که میوه ها در کجا است که انجا منطقه ای نا امن است چون سال هاست در آنجا جنگ بین شامپانزه ها است.بالاخره میوه ی ممنوعه را پیدا کردند.اما با سرو  و صدای اسکار باعث شد که شامپانزه های دشمن فردی و خانواده اش را محاصره کنند. با فرار کردن فردی و بقیه آنها یجوری برنده شدند و جایزه ی برد آنها کاشت درخت فندق در منطقه ی فردی بود چون انجا بهترین خاک در جنگل را داشت.خانواده ی فردی رفتن برای جمع آوری فندق ها البته این کار سختی است و باید با کمی خلاقیت انجام شود که تو چشم هم نباشد.شکاندن فندق هم آنقدر کار آسانی نیست چون باید ابزار و محل مناسب پیدا کنی.اتحاد در گرو ه فردی هم اکنون بیشتر از هرموقع بود.دوباره جنگ بین فردی و شامپانزه های دشمن صورت گرفت پس از مدتی و با کشته شدن پدر و مادر فردی جنگ تمام می‌شود و شامپانزه های دشمن برای مدت خیلی دور فرار می‌کنند.و هم‌اکنون هم اسکار بدون پدر و مادر باید تلاش  کند تا بتواند زنده بماند.

با تشکر

خداحافظ

ابوالفضل آقا محمد ربیع یلم درباره شامپانزه‌ها

این فیلم درباره زندگی شامپانزه‌ها بود در این فیلم نشان می‌داد که شامپانزه‌ها به صورت گروهی فعالیت می‌کند برای به دست آوردن غذا و آب باید بسیار تلاش بکند تا بتوانند غذای خود را به دست بیاورند در این فیلم نشان می‌داد که شامپانزه‌ها برای غذای خود باید با رقیب‌های خود بسیار بجنگند و این جنگ خود امکان دارد با برد تمام شود و امکان دارد با باخت تمام شود و اگر برای مثال غذای گره خود نیاید باید خود را با بادام با میوه‌های دیگر سیر کنند و امکان مرگ برای آنها وجود دارد وان‌ها در زندگیشان باید یاد بگیرند که از ابزارهایی مانند چوب و سنگ استفاده کنند و تا وقتی که کامل یاد نگیرند باید مادر خود این کارها را برایش انجام دهد تا آنها نمیرند آنها همیشه یک فرمانده یا یک رئیس قبیله دارندکه  سرپرستی گروه را به عهده می‌گیرد و آنها زندگی خلاقانه‌ای باید داشته باشند تا بتوانند زنده بمانند

حسین سلیمی . 1403/01/13 . مستند زندگی

مستند شامپانزه ها 

  • یک شامپانزه به نام آشکار بود که خیلی شیطون بود او با مادرش در قبیله ی 35 نفری که یک خانواده را تشکیل می دادند زندگی می کردند .
  • او یک پدر بزرگ 50ساله هم داشت . آن قبیله یک فرمانده هم داشت که به کسایی که می خواستند جای آن را بگیرند بها می داد .
  • هر میمون هم در زندگیش یک بار روز استقلال داشت . اسکار روی مادرش می نشست تا به رستوران بروند . آنها به یک منطقه ای رفتند که برای میمون ها منطقه ی نبرد بود .
  • آنها باید آنجا آرام باشند . میمون ها دنبال این بودند که نبرد را برنده بشوند تا درخت فندق بکارند .
  • آنها برای شکستن فندق از چوب و سنگ استفاده می کنند .
  • آنها یک مراسمی دارند که میمون ها دور هم جمع می شوند و سنگ ها را خرد می کنند . برای دسته ی فردی باران بد است چون میمون ها از خیس شدن بدشان می آید .

تکلیف نوروزی درس زندگی

تحلیل مستند شامپانزه ها:

در این مستند دیدیم که یک گروه 35 نفره که متشکل از شامپانزه های نر و ماده و کودک بود در قلب جنگلی در جنوب آفریقا زندگی می کردند.

بعد از مدتی مادر شخصیت اول مستند یعنی اُسکار کوچولو شکار پلنگ شد ولی اسکار که نمی دانست روز ها دنبال او می گشت ولی او را پیدا نکرد  تا اینکه شروع به کاهش وزن کرد…..

درست در اوج ناامیدی اسکار ریس گله اورا پذیرفت و بعد از گله که توسط گله ای دیگر به سر دستگی اِسکار تهدید می شد با زیرکی خود محافظت و آن گروه را نابود کرد.

ما نتیجه میگیرمی که ناامید نشدن و انجام کار های گروهی می توانیم به موفقیت برسیم.

1 حیوانات دارای عقل نیستند بلکه دارای غریزه اند و غریزه یک چیز از پیش تایین شد است که به مرور زمان توانایی یادگیری پیدا می کند.

2 حیوانات دارای عقل نبوده و در کار های خود از غریزه استفاده می کنند که غریزه در این جور مواقع مثل یک  برنامه ی از پیش تایین شده عمل می کند و لی با این تفاوت که قدرت یادگیری و درک دارد و می تواند در چلش ها راه حل بیابد.

3 حیوانات در مقایسه با انسان دارای درجه ی پایین تری هستند اما شامپانزه ها و خانواده ی میمون سانان شباهت زیادی به انسان دارند چه از نظر ظاهری و چه از نظر ژنتیکی برای مثال 97 درصد DNA شاپانزه ها شبیه به انسان است برای همین توانایی تحلیل و درک دارند اما به علت نداشتن عقل خیلی وقت از انجام کار درست باز می مانند ولی در هر صورت انسان دارای رتبه ی بالاتری است.

زندگی انسان بر اساس زندگی شامپانزه ها

با توجه به داستان زندگی شامپانزه ها به نظر من عالم هستی خلق شده برای کمک به زندگی انسان تا بتواند زیباتر و بدور از رنج زندگی کند چون انسان اشرف مخلوقات است

و بر خلاف حیوانات که غریزی زندگی میکنند خداوند برای انسان ها با قرار دادن روح خودش در انها قدرت اختیا ر و انتخاب مسیر های زندگی اش را قرار داده.

خانواده اولین گزینه برای همه موجودات میباشد  که نقش حامی و مراقب برای  همدیگر دارند .

هر کدام در جایگاه خود بدون دخالت در نقش و جایگاه دیگری با عشق و محبت زندگی میکنند.

هر کدام فقط با انجام رفتار های متناسب با نقش خود به یکدیگر مهارت های زندگی را یاد میدهند که با تمرین و تکرار هر کاری در ابعاد مختلف زندگی بتوانند موفق شوند.

به نظر من تیم رقیب خانواده اسکار باور ها و عقاید اسیب زای انسان ها میباشد که با فرار از ان همیشه با ایجاد ترس ها مانع  موفقیت انها میشود

همانطور که در تیم خانواده اسکار دیدیم وقتی همه با همکاری هم با تیم رقیب مبارزه کردند توانستند انها را فراری دهند همانند چالش های زندگی که انها را پشت سر میگذاریم.

با یک تفاوت دیگر که ما قرار نیست در هیچ جای زندگیمان بجنگیم ما با صلح با خود و همنوعانمان اشرف مخلوقات بودنمان را زندگی میکنیم.

سپاس از خالق جهان هستی .

خلاصه فیلم شامپانزه‌ها

به نام خداوند جان و خرد

این فیلم درباره بچه شامپانزه ای به نام اسکار است که در یک جنگل بکر و دست نخورده دیده به جهان میگشاید این کودک وقتی کمی بزرگ میشود قدرت بدست آوردن غذا به تنهایی را نداشته و از شیر مادرش تغذیه می‌کرده و مادرش برای اینکه شیر داشته باشد باید فندق میخورد.              شامپانزه ها از باران بیزارند و هر وقت باران می آمد اسکار به آغوش مادر پناه میبرد ، بعد از بارش باران مادرش می میرد مادر اسکار می میرد و او متوجه نمیشود و خیلی به جستجوی مادر میرود و کم کم از جستجو ناامیدمیشود و دنبال کسی میگردد که برای او مثل مادرش باشد و در این حال با این فکر می افتد که مادرش چگونه غذا پیدا میکرد ، یک دوست پیدا کرد که بعد از چند روز اسکار را به فرزندی قبول کرد و هر کاری مادر جدیدش انجام می داد اسکار هم انجام میداد.

سوالات،: ۱-جایگاه غربضه : عریضه  گرسنگی و پیدا کردن کسی که بتواند به جای مادرش باشد.                                                                  مقایسه کنیدشامپانزه را با انسان ؟نمیتوان گفت تقریبا مثل انسانها هستند   غریزه چیست ؟غریزه به معنای علاقه ها و مهارت های معلوماتی است که موجود زنده بدون آموزش و از ابتدای تولد به صورت بالقوه و یا بالفعل با خود دارد