پنجشنبه، 10 آبان
به نام خدا
-
تاریخ :
با سلام خدمت همه دوستان
مستند سازی پنجشنبه ۱۰/۸/۱۴۰۳
کلاس تاریخ :
امروز زنگ اول آقای قاسمی زاده به جای آقای قربانی آمدند و ادامه فیلم محمد رسول الله رو گذاشتند و همه کف کلاس خوابیدیم و فیلم دیدیم و کمی در رابطه با امتحانات صحبت کردیم که :
۱_امتحان از مفاهیم گفته های کلاس میاد
۲_قسمتی هم از کتاب می آید.
و در آخر در رابطه با جنگ بدر و خندق و جنگ احد توضیح دادند.
کلاس هندسه :
در ابتدای کلاس آقای مجیدی رفع اشکال بچه ها رو کردند و بچه ها سوالاشون رو توی نیم ساعت اول از کتاب کار و کتاب وزارتی پرسیدند و نصفه بقیه کلاس را استاد از درس ۲ و ۳ یک امتحان ۱۱ سوالی تستی گرفتند که تست ها رو باید تشریحی حل میکردیم :/
کلاس ورزش :
آقای رفیعایی از بچه هایی که روز قبل آزمون پلانک و دراز نشست نرفته بودند یا میخواستند که یکی دیگه برند که شاید این دفعه بهتر بتونن
آزمون گرفتند که به این صورت بود که فرد برای پلانک باید به مقدار کافی پلانک میرفت و باید هرچه میتواند در ۱ دقیقه دراز نشست بره که توی کلاس قبلی اینطوری نبود و هر چقدر دراز نشست توی هر تایمی که میخوایم میتونستیم بریم و در این حین بچه هایی هم که آزمون نداده بودند فوتبال بازی میکردند در آخرم حدود ۱۰ دقیقه اتوبوس دیر اومد که ما نشستیم و گل یا پوچ بازی کردیم
سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و بعد از حدود 4 ماه دوباره خیلی خیلی خوش اومدین به مستند سازی امروز بنده…
*زنگ اول*
امروز در زنگ اول آقای معتمدی (معلم تجربی) وارد کلاس شدند. خیلی ریز و سریع حظور و غیاب کردند و رفتن سراغ ادامه درسمان. به آقای همتیار گقتند که متن را با صدای بلند بخوانند. متنی که ما داشتیم میخواندیم در مورد تعلیقه (سوسپانسیون) بود. همین طور که داشتیم متن را میخواندیم،استاد گفتند که یکی از بچه ها برود و لوله آزمایشی بیاورد تا روش سوسپانسیون را توضیح دهند… در آخر هم یکمی بحث درس کنار رفت و استاد با چند تا از بچه ها در مورد سنتور و … بحث کرد که خیلی نمیخواهم وارد اون قضیه بشوم…
*زنگ دوم*
در زنگ دوم معلم نگارش وارد کلاس شد. یک حضور و غیاب خیلی سریع انجام دادند و وفتن سراغ درس. یکی یکی از بچه ها تکلیفی که داده بودند را خواستند. یک سری از بچه ها توی کتاب نوشته بودندو یه سری هم توی دفتر. (کسایی که توی دفتر نوشته بودند کارشون راحت تر بود)…خلاصه. استاد گفتند که کسایی که توی کتاب نوشتن بیان بخوانند که کتابشان پیش استاد برای ملاحضه نماند. اما کسایی که توی دفتر نوشته بودند راحت برگه درفرشات را کندند و به استاد دادند. (این روند تا آخر کلاس بود)…
*زنگ سوم*
معلم هندسه که آقای مجیدی باشند وارد کلاس شدند…اول از همه بودن حضور و غیاب رفتن سراغ تکالیف. یکی یکی ملاحضه کردند و گفتند که گزارش تان نسبت به هفته قبل خیلی بهتر شده 🙂
بعدش رفتیم سراغ کتاب که بریم برای ادامش. (صفحه 31) ما ،در روز 5 شنبه هفته پیش، رفتیم سراغ کار در کلاس و رفتیم تا فعالیت. امروز هم روی کار در کلاس یه مرور خیلی سخت کردیم که مطلب واسه همه جا افتاده باشه و دیگه کسی نگه ما بلد نیستیم. بعدشم رفتیم برای ادامش و دوران را یاد گرفتیم.
*زنگ چهارم*
معلم تاریخ وارد کلاس شدند. بعد از یه حضور و غیاب رفتن سراغ درسو یکم از وضعیت الان گفتند که نمیشه اینجا واردش شد. خلاصه،، استاد بعد از اون صحبت شون رفتن سراغ تکلیف اختیاری که داده بودند. چندتا از بچه هارا صدا زدند. شاید 2 یا 3 نقر شدند کلا…بعد اونم دیگه زنگ خوردو همه رفتن سمت خونه. (خیلی نشد این زنگ رو بگم چون اکثر تایم رو استاد داشتند صحبت میکردند)
به نام خدا
امروز آقای قزوینی وارد کلاس شد و امتحان هارا آوردند و سوال هارا خواندند یکی از سوال درمورد دوران 180 درجه بود. سوال های بعدی را هم باید پاره خط و خط و نیم خط ها را باید در یک شکل معلوم می کردیم. یا مثلا باید دو زاویه مکمل یا متمم را مشخص می کردیم. سوال دیگر جای خالی بود و درست و نادرست بود. این را همیشه به خاطر داشته باشید که یک دوازده ضلعی دوازده تا محور تقارن و خط فقارن دارد و قضیه حمار هیچ موقع یادتن نرود. بچه ها غمگین بودند چون که فکر کنم همه اشتباه نوشته بودند استاد می خواست برگه هارا بده که دیدند خیلی ها صحیح نشده و نمره ها هم وارد نشده است ولی نمره آن کسانی را که صحیح کرده بودند را در دفتر گذاشتند و به آن ها دادند بعد از آن استاد نمونه سوال های کتاب کار را گفتند بیارید و نام افرادی را صدا کردند حل کردند. استاد هیچ تکلیفی نگفت. خدانگهدار
به نام خدا اول از همه اقای قزوینی تکلیفی که شنبه داده بودند یعنی کتاب کار را دیدند. خیلی ها ناقصی و خیلی ها هم تکلیف نداشتند. بعد ااقای افسری برگه های امتحان را اورد و به اقای قزوینی تحویل داد. استاد امتحان را پخش و شروع شد. این امتحان زیادی امنیت و دیدبانی نداشت. همه تقلب می کردند. حتی درسخوان ها چون بعضی از سوال هایش سخت بود. انگار امتحان داشت گروهی حل می شود. و حتی بعضی هاهم از آقای قزوینی به شوخی می گفتند که استاد امتحان گروهی است؟استاد در میان امتحان کتاب کار چند نفر دیگر را هم دید.و به تمام بچه ها نمره داد به همین زنگ خورد و کلاس به ترتیب تمام شد. باتشکر