یکشنبه زنگ اول 3/10/1402

امروز کلاسمان را بدون میز و نیمکت شروع کردیم و همه برروی زمین نشستیم. اقای ناصری شروع کردند به درس دادن درباره نشانه های بلوغ.مثل روییدن مو در زیر بغل و بین دو ران پا. دریاره ی خارج شدن مایع منی  نیز صحبت کردند و گفتند که هر وقت برایتان این اتفاق افتاد غسل واجب است. و این اتفاق معمولا در خواب اتفاق می افتد. اقای ناصری بین حرف هایشان خاطره ای از دوره ی نوجوانی خود نیز میگفتند.و گفتند که اگر کسی قانونی را رعایت نکند 2 حالت است اینکه یا تذکر میدهید یا بی تفاوت رد میشوید و اگر تذکر ندهید دارید به خود و دیگران آسیب وارد میکنید. خلاصه که امروز کلاس پر از خنده بود.

یکشنبه زنگ اول 1402/10/3

آقای ناصری دیروز در کانال عربی راحت گفتند که برای زنگ پیام ها گفت و گویی داریم برای همین صندلی و میز ها را جمع کنید و همگی روی زمین بنشینید ما هم همین کار را کردیم  در وقت کلاس  آقای ناصری امدند و بحث را شروع کردند

استاد گفتند اگر یک نفر مریض باشد و نیاز داشته باشد عمل بکند پولی به دکتر میدهد تا او را عمل بکند اما اگر یک نفر نادان باشد می گوید مگر تو دیوانه شدی که پول میدهی تا دکتر چاقو را در شکمت فرو کند و تو را بکشد یا یک ورزش کار پول می دهد تا بدنش ورزیده شود در این راه خستگی زیادی دارد برای همین انسان جاهل میگوید مگر دیوانه شدی که پولت را خرج می کنی تا خسته شوی

اما همیشه در دنیا چیز هایی است که حاضری برایش تلاش بکنی                                                                                           در همان موقع یکی از بچه ها گفت سختی در اسلام چیه؟ اقای ناصری در جواب گفتند: نماز- روضه- خمس و زکاه

وببعد هم حرف هایی در مورد نجابت زدند و کلاس را تمام کردند

12/9/02 زنگ اول پیام ها یکشنبه

امروز اقای ناصری در روز تعطیل در کلاس انلاین به ما درس دادند. صفحه ی 87 پیام ها یعنی درس 7را اغاز کردیم و در باره ی کار در کلاس همین صفحه هم صحبت کردیم. همینطور در باره ی حیا و عفت صفحه ی 88کتاب. درباره ی جامعه ی امروزی و وضعیت نوجوان ها و جوان ها حرف زدیم. اخر کلاس هم گفتند:[برای برنامه ی {عصری در همت} روزش را تغییر داده اما قبل از ان باید با معلم زندگیتان هماهنگ کنم.] و در زنگ بعد هم تا اخر صفحه ی 92کتاب را درس دادند.

5/9/02 یکشنبه زنگ اول

آقای ناصری به طور ناراحت گونه ای جواب برگه های امتحانیمان را دادند و از نتایج زیاد راضی نبودند. سپس گفتند:{سه شنبه ازمونی خواهند گرفت}. بعد به سراغ درس جدید عربی رفتیم {چون گفته بودند کتاب های پیام ها را نیارید فقط کتاب و دفتر عربی}. بخش دوم و سوم الدرس الثانی را {فقط بدانیم هارا گفتند} درس دادند که درباره کلمات پرسشی در عربی بودند مثل من-ما که من یعنی چه کسی/ چه کسانی- ما یعنی چه چیزی/ چیست….. برای انها مثال هایی هم زدند.

یکشنبه زنگ اول 1402/8/21

 امروز مدارس بدلیل الودگی هوا تعطیل شده بود برای همین درس پیام ها رادر سامانه  دنبال کردیم فر صت زیادی نداشتیم کلاس از ساعت 10 شروع شد تا 10:30 در این زمان کم استاد از بچه ها خواستند تا درس ششم را بخوانندمتن درس را که خواندند و تمام شد از یکی دیگر از بچه ها خواستند تا بخواند تا سر بیشتر بدانیم که رسیدیم استاد به یکی دیگر از بچه ها خواست تا اخر بیشتر بخوانند ودر اخر  یکی دیگر از از بچه ها را خواستند تا الهی را بخواند و کلاس را تمام کردند

یکشنبه زنگ اول28/8/02

قبل از امروز اقای ناصری به ما گفته بودند که به جای پیام ها عربی داریم. امروز اقای ناصری حدیثی را روی تخته نوشتند امام علی{ع}:از سرما در اغازش بپرهیزید و از پایانش استقبال کنید.چون سرما با بدن همان کاری را میکند که با درختان میکند؛ در آغازش میخشکاند و در پایانش می رویاند. بعد از ان به سراغ درس 2 بخش اول عربی رفتیم و واژه نامه[المعجم] را خواندیم و حفظ کردیم. بعد جواهر الکلام را انجام دادیم و از ان ها مسابقه برگزار کردیم.

درس پیام های آسمانی 1402/8/21

اول روز کلاس مجازی بود و قتی وارد کلاس شدیم پر از همهمه بود هنوز معلم وارد نشده بود حدود نیم ساعت از کلاس رفت ولی هنوز نیامده بودند و بچه ها هنوز گرم این بودند که فردا تعطیل هست یا نه همین جور میزان آلودگی هوا را میگفتند تا آخر آقای ناصری وارد کلاسشد و گفتند که لینکی که برای برای آقا فرستاده بودند با مال ما فرق داشت و من حدود نیم ساعت در لینک دیگری بودم و بعد که آقا اینها را گفتند شروع کردن گفتند که که امروز اگر حضوری بود عربی داشتیم ولی حالا که حضوری نیست و بعد یک دفعه صدای آقای ناصری قطع شد و دوباره پنج دقیقه معطل شدیم تا آقا وارد کلاس شوند و بعد که آمدند یک ربع از کلاس مونده بود بعد که گفتند درس ششم را بخوانیم و بعد که خواندیم گفتند که خوان دیم وبعد گفتند ک فعالیت ها برای جلسه آینده و بعد کلاس بسته شد

یک شنبه زنگ اول 1402/8/7

سلام

امروز برای نمایش دو گروه به استاد ناصری پیام دادند .گروهی که می خواست اول نمایش را اجرا کند به بیرون ازکلاس رفتند تا تمرین کنند انها می خواستند نیکی به پدر و مادر صفحات 50و51 را نمایشش را اجراکنند بعد امدند و اجرا کردند گروه دوم هم رفت به بیرون از کلاس تا تمرین کنند انها می خواستند صفحه ی 54 خوش اخلاقی را نمایش دهند امدند و اجرا کردند بعد که اجرا تمام شد استاد گفتند کتاب ها را دربیاوریم و از یکی از بچه ها خواست تا از اول درس چهارم عبور اسان بخواند او هم خواند او تا انتهای صفحهی 49 خواند  بعد استاد خواست تا اگر کسی سوالی دارد پاسخ دهد سه تا از سوالات بچه ها را جواب دادند و بعد از یکی دیگر از بچه ها خواستند تا صفحات 50و51 را بخواند را بخوانند بعد هم صفحات 52و53 توسط بچه ها خوانده شد وقتی به خوش اخلاقی رسیدیم بعد از خوانده شدن درس تو ضیحاتی دادند و بعد گفتند فعا لیت کلا سی را حل کرده و بعد تا پایان درس پنجم را پیش رفتند و به عنوان تکلیف گفتند نقشه ذهنی درس سوم را بکشند و تا  جمعه ساعت ده شب ارسال کنند

پیام های آسمانی

آقای ناصری وارد کلاس شدند و بعد یک سری از بچه ها با تمام سرعت هرچه تمام آمدند تا به کلاس برسند ولی آقای ناصری گفت که باید بروند و برگه بگیرند همان وقت آقای صیادزاده آمدن و گفتند که در دفتر ثبت می شود و بعد آقای ناصری به بچه ها اجازه دادند تا وارد کلاس شوند و بعد یک نکته گفتند اینکه دیگر اجراء نمایش در کلاس نداریم چون اصلا خوب اجرا نمی نند و هرگز حفظ نمی کنند بعد بیایند و بعد گفتند که گروه دو که گفته بودند بیایند تا اجراء آخر در کلاس را انجام دهند وقتی بچه ها آمدند جوانی در نقش پیامبر احمدی در نقش شتر سلیمی در نقشه یاران پیامبر و هاشمی ه همینطور و آقا محمد ربیع هم در نقش راوی بود که یک دفعه آقاگفتند راوی حفظ نکرده بچه ها گفتند خیر و بعد آقای ناصری گفتند برون و بنشینند و بعد از روی درس پنجم مطالعه کردیم و گفتند که امتحان از درس اول تا پایان درس دوم یعنی صفحه د هفتاد و سه در امتحان می آید و آیات در امتحان نمی آید چون کنار آنها ستاره نخورده است

 

زنگ اول 1402/7/23

اقای ناصری گفتند کتاب ها را در بیاورید و بعد از یکی از بچه ها در خواست کردند درس دوم {استعانت از خداوند} را بخوانند  بعد از اتمام متن استاد ناصری در مورد متن درس دوم توضیحاتی داد ایشان گفتند :{ درست است که هارون فردی قوی و قدرت مند است امایک سری ازکار ها از حتی ازدست ادمی مثل هارون هم  بر  نمی اید}. بعد از اتمام صحبت ها به صفحه ی بعد رفتیم و فعالیت کلاسی را خواندیم و به سوالاتش پاسخ دادیم  وبعدادامه ی صفحه ی 26 را خواندیم در صفحهی 27 این داستان زیبا را گوش دادیم این داستان مربوط بود به جنگ احد که بعد از باخت مسلمانان انها دیگر رمقی نداشتند لشکر مشرکان گفتند چرا کار را یکسره نکنیم و به مدینه حمله کرده و باقی مسلمانان راکه زنده ماندند را بکشیم این را گفتند وبه سوی مدینه راه افتادند این خبر زود به مسلمانان رسید اما انان دیگر توان جنگیدن را نداشتند  در همان لحظه فرشته وحی پیام مهمی اورد که مسلمانان با شنیدنش رو حیه گرفتند و اماده ی جنگ شدند در ان جنگ لشگر مسلمانان پیروز شدند و لشگر مشرکان پا به فرار گذاشتند بعد اقای ناصری گفتند چیز هایی است که در ایکسمایند قابل نوشتن نیستند انها را در جزوه بنویسید و یک امتیاز ویژه از من بگیرید و در همان لحظه زنگ به پایان رسید