فازسی زنگ چهارم سه شنبه ۱۴۰۳/۲/۴

بسم الله الرحمن الرحیم

آفای مجیدی آمدند و با غافل‌گیری گفتند که می خواهند امتحان از فعل و مصدر و بن و این جور چیز ها می خواهند بگیرند همه بچه ها مات و ناراحت بودند که است که استاد سوی امیدی دادند و گفتند ۵ دقیقه و قت می دهند تا بخوانید ما هم شروع کردیم به حواندن کتاب و دفتر که جزوه داشت و اگر سوالی هم داشتیم از استاد می پرسیدیم.

بعد از ۵ دقیقه استاد گفتند کتاب و دفتر هاتون را ببندید تا امتحان را شروع کنیم همین کار را هم کردیم و امتحان شروع شد بعد از ۱۵ دقیقه یا ۲۰ دقیقه چند نفر امتحان را تمام کردند و استاد بهشون گفت که کاغذ های روی تابلو به جا مانده از زنگ قبل را بکنید تا سوالات را حل کنیم بعد از چند دقیقه که همه تمام کردیم استاد  رفتن باری صحیح کردن روی تابلو و هر کس هم برگه ی خودش یا بغل دستی اش را صحیح کرد.

بعد از صحیح کردن استاد برگه ها را گرفتن و نمره ها را ثبت کردن و دوباره به خودمون نیز دادند و برای چهار شنبه هم تکلیفی ندادند.

فارسی زنگ چهارم سه شنبه ۱۴۰۲/۱/۲۸

بسم الله الرحمن الرحیم

استادمجیدی آمدند.و در مورد امتحان حرف زندند که بیشتر شده و تا پایان درس ۱۳ شده را گفتن و اینکه باید مبحث فعل را حگجلو ببریم و برای یاد آوری و مصدر و بن مضارع و مراحل فعل سازی را دوباره گفتن و مثال هایی زدن و روی تابلو دروس را نوشتند و چند نوع سوال را گفتن و مثال زدن و بعد رفتیم سراغ سیغه و سوال ها را که استاد جواب دادند.

سپس یافتن بن یا فعل را گفتند و فرصت نوشتن جزوه را دادند و بعد گفتن سوال آخر صفحه ۱۱۸ را حل کنید بعد از انجام دادن رفتیم سراغ ساخت فعل تز فعل و ساخت افعال جدید و بعد رفتیم سراغ سیغ۶ که آن را هم یاد گرفتیم.

سپس رفتیم سراغ درس ۱۳ اسوه نیکو و خواندن متن و بعد معنی کلمات بند اول و دوباره خواندن و دوباره معنی کردیم و مجدد شروع به ۸واندن کردیم و استاد هم توضیحات درس را دادند و دوباره خواندیم تا اینکه زنگ خورد.

حسین سلیمی . علوم تجربی هفتم . 1403/01/27

به نام خدا


  • استاد تا امد سر کلاس گفتند کتاب رو فصل 13 رو با سرعت بخونیم . ما تا خوندیم یک برگه دو رو که سوالات فصل 13 بود به ما دادند . 
  • این فصل راجب سفر غذا ئاخل بدن انسان است . 
  • وقتی غذا را داخل دهان می اندازیم با دان می جویم و قورتش می دهیم با بزاغ دهان . بعد از حلق به مری می رود و وقتی از ان پایین می رود داخل 
  • معده و در انجا با اسیده معده خورد می شود  از یک راه به داخل روده می رود . روده یک پرز هایی دارد که مواد مغذی را جذب می کند و مواد 
  • نامناسب به روده ی بزرگ می رود و به عنواد فضولات از بدن خارج می شود . 
  • در گلو یک راه تنفس هست و یک راه برای غذا  . وقی که زیاد غذا بخورید نجوییده و تند تند در انجا می رود و امکان دارد خفه بشوید خیلی سرفه 
  • می کنیم . 
  • پرنده ها هم یک جایی دارند به نام سنگ دانه چون گنجشک رو زمین نوک می زند سنگ هم در بدن او می رود . 

 

تمام 

حسین سلیمی . علوم تجربی هفتم . 1403/01/27

ادامه مطلب

شنبه ۷ اردیبهشت

به نام خدا

امروز در کلاس زندگی وقتی آقای دوستی اومدند شروع به صحبت کردن کردند و بچه ها دوباره صلوات فرستادند و شعر خواندند که آقای دوستی گفتند این کار حرام هست و آقای صادقیان برگاش ریخت:/

سپس استاد که قرار بود چرک نویس ها رو ببینند دیدند و کسایی هم که فرستادن رو گفتند و کسایی هم که نفرستادن رو گفتند بفرستید سپس اسم باغچه زندگی اومد قاعدتاً بچه ها گریه و زاری کردند ولی خب استاد لیست به دست رفتند پایین دونه به دونه گروه ها رو دیدند و بچه ها دعوا میکردند (از جمله گروه خودم که میگفتند تو به هیچ دردی نمیخوری منم میگفتم تو به چه دردی میخوری وخلاصه بعضیام که فیزیکی دعوا کردن)

به همه گروه ها از ۱۰ نمره دادن و در آخر هم به گروه هایی که کم کاری کردند گفتند برید و یه فعالیتی داخل کلاس بکنید تا جبران بشه 

حساب زنگ چهارم 20 اسفند

امروز هم استاد فقط درس دادند و هیچ اتفاق خواستی نیفتاد به جز اینکه گفتند تکلیف عید داریم که خب خیلی مهمه خیلی خیلی ولی خب دیگه باید بنویسیم گفتند که این تکلیف کار با نرم افزار است حالا چه نرم افزاری؟ گفتند پنج شنبه میگند

خالا چیه خدا میدونه

فعلا خدافس

دوشنبه زنگ دوم 1402/12/21

امروز اقای اخوان گفتند به دلیل اینکه این جلسه کار زیاد داریم تکالیف را خودم چک می کنم و سریع از فرزاد صادقی خواستند تا تکلیف جلسه قبل را خودش یکبار انجام دهد بعد از تمام شدن برنامه استاد اشتباهاتش را گفتند و نمره اش را گذاشتند در ادامه پی دی اف کتاب ریاضی را باز کردند یک سوال را انتخاب کردند و ان را حل کردند و گفتند که برنامه ای داخل دفتر خود بنویسید که کامپیوتر بتواند این مسئله را حل کند و بعد حدود 15 دقیقه وقت دادند بعد برگه هارا گرفتند و خودشان توضیح دادند که باید چه کاری انجام میدادی حدودا 15 قیقه مانده به کلاس بود که استاد گفتند امروز درس جدیدی داریم یکی دیگر از خانه های فلوروگریتم را به نام شرط درس دادند و تکلیف دادند که برنامه ای بسازیم که نام کاربری و کلمه عبور را بخواهد و با توجه به اطلاعاتی که دارد بفهمد نام کاربری یا رمز عبور درست است یا نه این را گفتند و زنگ پایان کلاس به صدا در امد

اجتماعی زنگ اول اسفند

امروز اقای دوستی وارد کلاس شدند شروع به دیدن برگه مدریت زمان ودفاتر زندگی کردند و کسانی که دفتر نیاورده بودند ۲ منفی کسانی که ننوشته بودند ۱ منفی و کسانی که نوشته بودند ۱ مثبت گرفتند دفتر کلاسی پر از…شد بعد از ان گروه ۴ با مدیریت اقای صادقی شروع به ارائه زندگی کردموضوع انها ارتباط گرفتن و اداب معاشرت بود اندکی در باره کاربر گیرنده وفرستنده در فضای مجازی صحبت کردند به عنوان مثال واکنش، کاربر گیرنده به پیام فرستند ومحتوا پیام فرستنده بعد اقای دوستی هم در اخر کار کمی از فواید این موضوع صحبت کردندو گفتند برقراری ارتباط با دیگران چه فواید بسیاری دارد .

 

انگلیسی / زنگ دوم / 19 بهمن

| سلام |

امروز اقای مهری نیامده بودند و کلاس های انگلیسی را اقای اخوان اداره می کردند. از کلاس امدیم بیرون و به پایین رفتیم  گروه الف هم با ما ترکیب شدند.

اقای اخوان فیلیمی را گذاشتند که ما باید به ان گوش میدادیم و کلمات انگلیسی که می فهمیدیم را داخل برگه ای نوشته و من معنی ان هم می نویسیم. این کار برای قوی شدن لیسنینگ بود.

اما مفهوم ای انیمیشن این بود که دختری در افغانستان بود که پدرش بخاطر نگه داری بعضی از کتاب ها زندان رفت. انها بدون مرد یا پسری بیرون از خانه نمی توانستند بیایند. مادرشان همین گونه کتک خورد و باعث شد که دختره مو هایش را کوتاه و به مادر کمک در بیرون از خانه کار کند و چیز های لازم خانه را برای انها خریداری کند. انها در ان شرایط نه می توانستند که اب مصرف کنند و نه غذایی تهیه کنند.

دوشنبه 20 فروردین، زنگ اول

به نام خداوند بزرگ و مهربان. سلام دوستان. من امیرمحمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوشحالم که شما مستند سازی بنده را میخوانید.

امروز، دوشنبه، زنگ اول استاد معتمدی(به جای استاد فیروزنیا)وارد کلاس شدند. استاد معتمدی اول از همه خود را معرفی کردند(چون که ما تا حالا با این استاد کلاسی نداشتیم). بعد از همه استاد فرمودند که ما ها کتاب را در بیاوریم تا درس جدید را شروع کنیم. خیلی از بچه ها چون استاد فیروزنیا گفته بودند بعد از عید آزمون میگیرمف سراغ آزمون را از استاد معتمدی میگرفتند…استاد هم در جواب به بچه ها گفتند که استاد فیروزنیا به من گفتند که فعلا به شما ها درس بدهم و هفته دیگر خودم آزمون را از بچه ها میگیرم. بچه ها به محض شنیدن این حرف خیلی خوشحالی کردند. استاد یکی از بچه ها را صدا زندند و گفتند که درس را شروع بکن. در حین اینکه یکی بچه ها داشت درس میخواند، استاد معتمدی روی تابلو چندین خط در مورد هضم غذا در معده نوشتند…بعد یکی از بچه ها را صدا زدند که بیاید پیششان. بعد گفتند که دندان هایت را نشان بده. وقتی کهه نشان داد، استاد همه دندان هارا به بچه ها یاد دادند و گفتند. بعد از آن هم زنگ تفریح خورد.

امیدوارم که از مستند سازی بنده خوشتان آمده باشد. خدانگهدار.