زنگ اول سه شنبه 03/2/4

آقای کبیری بر روی تخته نوشتند «یا ایها الذین آمنوا استجیبو الله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم»و معنی آنرا زیرش نوشتند«ای کسانی که ایمان آورده اید ،خدا و رسولش را اجابت کنید وقتی شما را به آنچه زنده میکند،دعوت میکند»و بعد از بحث و گفتگو به زندگی نامه سلمان فارسی و شهید چمران پرداختیم. بعد صفحه ی 94 و 95 کتاب را نوشتیم و چک کردیم.شروع کردیم به درس جدید{ص96} که تلفظ درست حرف ذال بود که به صورت نوک زبانی گفت میشود مانند حرف {ث}…و بعد صفحه 97 را روخوانی کردیم و 2نفر هم ترجمه اش را خواندند.وبعد هم برگه های امتحان فروردینمان را دادند.

قرآن کلاس همت ۱۴۰۳/۱/۲۱

استاد اول وارد کلاس شدند و حضور غیاب کردند و بعد آقای سعادتمند فر  لپتاپ را برای استاد آوردند و بعد استاد با لپتاپ برای ما ویدیویی را نمایش دادند که تکه ای از برنامه ی تلویزیون محفل بود که درباره ی تاریکی ها و نور ها صحبت می کردند و بعد از آن استاد درباره ی آن صحبت و گفت و گو کردند و برای آن مثال هایی زدند و بعد از آن گفتند که می‌خواهیم جزء‌خوانی را ادامه دهیم چون درس هر دو کلاس متفاوت است برای همین جزء خوانی می‌کنیم و بعد گفتند که صفحه ی ۵۶۸ را بیاورید و از من خواستند که چند آیه ی را بخوانم و همین طور از بعد من ادامه داشت و استاد از بچه ها آیه های قرآن را پرسیدند و بعد استاد به آقای دژفر گفتند که ترجمه آیه های ۱۹ تا ۲۸ را بخواند و بعد از آن درباره ی آن بحث کردند و بعد خود آقای دژفر صفحه ی بعد را شروع به خواندن کردند و جزء خوانی را ادامه دادند و یکی یکی صفحه های قرآن خوانده می‌شد و بعد گفتند که صفحه ی آخر را خودم می خوانم تا بعد به تر جمه ی آیات بپردازیم و بعد به آقای احمدی گفتند که ترجمه را بخواند و همینطور دیگران را صدا می‌زدند تا دیگران هم بخوانند و بعد از آن درباره ی فواید قرآن گفت و گو کردند و بعد از آن عید فطر را تبریک گفتند و بعد زنگ خورد

قرآن کلاس هدف ۱۴۰۳/۱/۱۴

استاد اول وارد کلاس و حضور غیاب کردند وبعد از کمی درنگ گفتند که اگر کسی خاطره ای از ماه رمضان و عید دارد بگوید و بچه ها یکی یکی دست میگرفتند که خاطره ی خود را بگویند بعد از ان از بچه ها پرسیدند که در مجالس جزء خوانی شرکت کردید یا نه و بعد از ان گفتند که صفحه ی ۴۲۷ قران کامل را باز کنید و بعد گفتند که اقای معصوم نیا شروع کند به خواندن و هر نفر یک ایه بخواند و بعد گفتند که اقای دژفر ترجمه ایات ان صفحه را بخوانند چون ایات ویژه ای دارد و بعد از ان درباره ی ایه ی ۷۲ بحث و گفت و گو کردند و بعد از ان قران خواندن را ادامه  دادن و بعد از خواندن قران کامل گفتند که صفحه ی ۹۲ قران درسی را باز کنید و به اقای ربیع گفتند که بخواند و بعد استاد ترجمه پیام اسمانی را خواندند و درباره ی ان بحث کردند و بعد از ان گفتند که صفحه ی ۹۳ را باهم هم خوانی کنیم و بعد از ان ترجمه ان را خواندن و بعد از صفحه ی ۹۴ را گفتند که یک دقیقه فرصت دارید تا تمارینش را کامل کنید و بعد به اقای ربیع گفتند که  صفحه ی دوم را شروع کند به خواندن و حل کردن تمارین و بعد زنگ خورد و ایشون تکلیف هم ندادن

قرآن هدف ۱۴۰۲/۱۲/۲۲

استاد اول وارد کلاس شدند و حضور غیاب کردند و بعد آفای افشاری قرآن های بچه ها را پخش کردند و بعد استاد از صندلی بلند شدند و آیه ای روی تابلو نوشتند و گفتند که این آیه تکلیف عید اختیاری است که این آیه را در قرآن کامل جزء یک ترجمه و شماره ی آیه را در همکلاسی یا بله بفرستید و بعد گفتند که از روز دوم ماه رمضان از جزء های هر روز را ارسال صوت یا متن آن را بکنید و بعد گفتن که می‌خواهیم تمرین کنیم پس صفحه ی ۹۰ قرآندرسی را باز کنید و ۲ دقیقه فرصت دادند که آن صفحه را کامل کنیم و بع به بچه ها گفتند که جواب تمارن را بخوانید و بعد استاد به آقای صدرا کفعمی گفتند که از صفحه ی ۳۱۳ قرآن کامل آیه ی ۱۴ را بخواند و بعد درباره ی آن بحث کردند و بعد به گروه ها گفتند که تمرین گروهی داریم و از گروه ۱ شروع کردند و به آنها گفتند که صفحه ی ۳۱۱ را بخوانند و یکی یکی اعضا ی گروه را صدامی‌زدند تا بخوانند و بعد به گروه ۲ گفتن که صفحه ۳۱۲ را بخوانند و آقای کریم نژاد شروع کننده بود و بعد استاد به گروه ۳ که صفحه ی ۳۱۳ را بخوانند و همینطور ادامه داشت تا صفحه ی ۳۱۵ و بعد از آن از بچه ها پرسیدند که چه کسی داستان حضرت موسی را بلد است و آقای افشاری برای ما داستان را گفتند و بعد درباره ی آن استاد صحبت کردند

قرآن کلاس هدف ۱۴۰۲/۱۲/۸

استاد اول وارد کلاس شدند و حضور و غیاب کردند وبعد از ما درباره ی کلاس قبلی که حضور نداشتند پرسیدند و بعد گفتند که صفحه ی ۸۱ را تا چند دقیقه ی دیگر کامل کنید و درباره ی بعضی قواعد صحبت کردند و بعد پیام قرآنی را برای ما گفتند و بعد به آقای محسنی گفتند که داستان نماز در اتاق ژنرال را بخواند و بعد یک آیه که درباره ی دوست داشتن خدا بود روی تابلو نوشتند و درباره ی آن بحث کردند و دوباره قرآن خواندن را شروع کردند و بعد به آقای همت یار گفتند که ترجمه ی آیه ی ۱۱۰ سوره ی کهف را از قرآن کامل بخواند و بعد به آقای معصوم نیا گفتند که که قسمت تدبر کنید را بخوانید و به آن جواب دهید وبعد از آن تکلیف دادند تمرین گروهی
گروه ۱=صفحه ی ۳۰۵
گروه ۲=صفحه ی ۳۰۶
گروه ۳=صفحه ی ۳۰۷
گروه ۴=صفحه ی ۳۰۸
گروه ۵=صفحه ی ۳۰۹
و بعد صفحه ی ۸۵ کتاب درسی را به آقای دژفر گفتند که بخواند و همین طور به بقیه ی بچه ها و بعد زنگ خورد

قرآن کلاس هدف ۱۴۰۲/۱۲/۱۵

استاد اول وارد کلاس شدند و حضور و غیاب کردند سپس گروه های جدید را دیدند و از بچه ها پرسیدند که آماده ی پرسش هستد و همه تایید کردند و بعد استاد صفحه ی ۳۰۵ را به گروه یک گفتند که بخوانند که با آقای زندی شروع شد و بعد از آن صفحه ی ۳۰۶ را با گروه دو خواندند و شروع کننده اقای افشاری بود و بعد به گروه سه گفتند که صفحه ی ۳۰۷ را بخوانند و بعد به گروه چهار گفتند که صفحه ی ۳۰۸ را بخوانند و اقای کفعمی صدرا ایه اول را شروع کردند و بعد به اقای ربیع گفتند که ترجمه ی ایه ی ۴۲ را از صفحه ی ۳۰۸ را بخوانند و بعد از بچه ها نظرشان را پرسیدند و بعد یک نکته از ایه گفتند و بعد به گروه ۵ گفتند که صفحه ی ۳۰۹ را شروع کنید به خواندن و بعد از ان به بچه ها گفتند که صفحه ی ۸۶ کتاب و درسی را گفتند که باز کنید و بعد به اقای احمدی گفتند که بخوانند و تمرین های ان را حل کند و رعد گفتند که تکلیف را در همکلاسی میگذارند

قرآن کلاس هدف ۱۴۰۲/۱۲/۱

استاد اول وارد کلاس شدند و ما دیدیم که بجای اقای کبیری یک استاد دیگر امده است و بعد حضور وغیاب کردند و بعد به اقای دژفر گفتند که نصف صفحه ی ۲۹۸ قران کامل را به خواند و گفتند که امروز کمی قران میخوانیم و برای ادامه نهجل البلاغه میخوانیم و بعد یکی یکی بچه هارا صدا میزدند تا قران بخوانند و درباره ی ایه ی مخصوص ان صفحه که مربوط به مهربانی خداوند بود صحبت کردند و بعد از ان ایه خواندن را شروع کردند و درباره ای عذاب الهی و کار خوب بحث کردند و بعد نهجل البلاغه خطبه امام علی را برای ما خواندن واقای هاشمی یک داستان برای ما گفتند و بعد استاد قسمتی از خطبه متقین را برای ما گفتند که درباره ی کسانی بود که هرکار بدی میکردند سریع میفهمیدند و توبه میکردند و از کارشان باز میگشتن و بعد دوباره قران خواندن را شروع کردند و بعد خواندن صفحه ی ۲۹۹ را با اقای سلیمی شروع کردند و باز هم یکی یکی یچه هارا صدا میزدند که بخوانند و بعد اقای معصوم نیا کمی از سوره ی بقره خواندن و بعد استاد یک شعر برای ولادت امام علی خواندن و بعد استاد برای پایان کلاس تکلیفی به ما ندادند

زنگ اول قرآن 1402/11/24

استاد وارد کلاس شدند اما با ظاهری متفاوت.استاد گفتند از هر گروه یک نفر برود پایین وبرای بقیه قرآن بیاورد.بعد از آن استاد یکی یکی بچه ها را صدا کرد و گفت که هر کس یک صفحه را بخواند تا اگر اشکالی دارد را بر طرف کنیم.بعد از آن استاد گفت که کتاب های قران را از کیف هایمان در بیاوریم و تمارین ان را به صورت فردی بنویسیم تا بعد از ان تمارین را چک کنیم.بچه ها بعد از اینکه انها تمام تمارین را نوشتند و درست کردند استاد گفت که برای هفته ی بعدی همه روانخوانی را تمرین کنند و برای هفته ی بعدی بخوانند.در اخر هم زنگ خورد و بچه ها با شور و نشاط از کلاس خارج شدند.

 

ممنون از نگاهتون

زنگ اول قرآن 1402/12/1

زنگ خورد و معلم وارد کلاس شد و لی این بار جای اقای کبیری اقای ذاقیان امده بود چون که استاد کار داشتند و نتوانستند به کلاس بیایند.استاد اول کلاس از بچه ها یک روانخوانی گرف و گفت که هر کس ان را بخواند.استاد بعد از خواندن بچه ها داستان هایی از ایات قران را برای ما گفتند و که این نشاندهنده ی عظمت و بزرگی خداست.بعد از ان استاد از بچه ها سوال هایی از گفته هایشان کردند و بچه ها هم از استاد سوالاتی پرسیدند و استاد جواب انها را داد.وقتی استاد به کلاس نظم داد به ما گفت که برای شناخت عالم باید این چند ویزگی را داشته باشیم تا بتوانیم خدا و خلقت خدا را بهتر بشناسیم و بعد از ان استاد کمی ما را در کلا س نگه داشتند تا از معجزه های خداوند برایمان بگویند و بهد از ان زنگ مدرسه به صدا در امد و بچه ها از کلاس خارج شدند.

سه شنبه زنگ اول قرآن 02/12/1 گروه 4 مسوولیت

امروز چون که اقای کبیری نیمده بودند یک نفر دیگه به جای ایشان اومد داخل کلاس و شروع به حضورو غیاب کردند بعد از حضور و غیاب استد گفتند که کتاب های قرآن را باز کنیم و از روی آن بخوانیم و بعد چند نفر را صدا زدند که از روی صفحات بخوانند بعد از خواندن چند صفحه استاد بحث را تغییر دادند و درباره هفت چیز شروع به گفتگو کردیم ان هفت چیز عبارتند از : 1از کجا امده ایم-2در کجا هستیم-3به کجا میرویم-4شناخت نفس-5شناخت جسم-6-شناخت روح-7ارتباط بین این ها و گفتند که فقط خداوند تمام این ها را میداند چون که او افریننده تمام اینها است و از تمام این ها خبر دارد. و بعد بچه ها شروع به حرف زدن راجع به این موضوع شدند و بعد از چند دقیقه هم زنگ خورد و بچه ها به خارج از کلاس رفتند.